بزرگداشت شهدای حادثه تروریستی در منطقه ۱۴

برای ترویج ارزش‌های ایثار و مقاومت صورت گرفت؛ بزرگداشت شهدای حادثه تروریستی در منطقه ۱۴ مراسم گرامیداشت یاد شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان با حضور مردم و مسئولین در حسینیه پنج‌ تن آل‌عبا(ع) منطقه ۱۴ تهران برگزار شد. به گزارش خبرنگار «سردبیر پرس»؛ در راستای پاسداشت مقام والای شهدا و زنده نگه‌داشتن یاد و […]

برای ترویج ارزش‌های ایثار و مقاومت صورت گرفت؛ بزرگداشت شهدای حادثه تروریستی در منطقه ۱۴ مراسم گرامیداشت یاد شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان با حضور مردم و مسئولین در حسینیه پنج‌ تن آل‌عبا(ع) منطقه ۱۴ تهران برگزار شد. به گزارش خبرنگار «سردبیر پرس»؛ در راستای پاسداشت مقام والای شهدا و زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره ایثارگران، مراسم گرامیداشت شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان در منطقه ۱۴ تهران برگزار شد.
این مراسم که با حضور گرم شهروندان و جمعی از مسئولین محلی همراه بود که یادآور ارزش‌های والای ایثار، مقاومت و فداکاری شهیدان برای امنیت و آرامش کشور بود.
در این برنامه، سخنرانی‌هایی با محوریت تبیین نقش شهدا در حفظ عزت و استقلال کشور ایراد شد و شرکت‌کنندگان با نثار فاتحه و ادای احترام به مقام شهدا، بار دیگر بر ادامه مسیر آنان تأکید کردند.
در این محفل که روز (یکشنبه) و مصادف با سالروز تشییع و تدفین پیکر شهیده «فائزه رحیمی» برگزار شد، خاطراتی از حیات مبارک این دانشجو، معلم شهید از زبان مادرش روایت شد و حاضران در این مراسم با ابعاد شخصیتی و اعتقادی و زوایای گوناگون زندگی این شهید آشنا شدند.
دختر ۲۰‌ ساله‌ای که از کودکی با اهل بیت (ع) همنشین و مأنوس و چنان علقه و الفتی با شهدا پیدا کرده بود که انگار سال‌ها با آنها زیسته و در مکتب آنها پرورش یافته و طعم شیرین شهادت را پابه‌پای آنها چشیده است.
یک دهه هشتادی که تلاش کرد پایه‌های سازه زندگی‌اش بر راه و رسم شهدا استوار باشد و چرخ روزگارش بر مدار شهدا بچرخد! 
فائزه رحیمی به گفته مادرش از وقتی فهمید قرار است در مسیر تعلیم و تربیت قدم بگذارد؛ شهیدِ معلم «فریدون تاجیک» را الگوی خود قرار داد تا در کنار انجام رسالت آموزش و تربیت فرزندان این سرزمین، دین‌اش را به شهدا ادا کند و پلی باشد میان شهدا و نسل جدید و آرمان شهدا را برای‌شان تبیین کند.
فائزه ۷ ساله می‌دانست که برای آرمان و باورهایش باید هدفی بزرگ تعریف کند و دلخوش به دنیا و پاداش‌هایش نباشد. 
در این دیدار مادرش نقل کرد: کلاس اول بود که به خاطر حجابش از مدرسه جایزه گرفت. به او گفتم دیگر لازم نیست چادر سرت کنی، سخت و دست و پاگیر است، جایزه‌ات را هم که گرفتی! با آن‌سن و سال کمش گفت اگر چادرم را بردارم فکر می‌کنند که به خاطر جایزه بوده؛ ولی من حجاب را دوست دارم و برای جایزه چادر سرم نمی‌کنم.
نوجوانیِ فائزه می‌توانست شبیه بقیه نوجوان‌ها باشد و خود را با زرق و برق دنیای مجازی و رنگ و لعاب آن سرگرم کند و عمر بگذراند؛ اما او روح خود را برای پرواز باید جلا می‌داد و ظرف وجودش را برای هم‌نشینی با شهدا آماده می‌کرد. 
مادرش از پویایی و شوق فائزه گفت. شرکت در اردو‌های جهادی، حضور در دوره روایتگری، خواندن کتاب‌های زندگانی شهدا از کار‌هایی بود که با انجام آنها تا می‌توانست خود را به هدفش نزدیک می‌کرد.
زندگی‌اش با یاد شهدا گره خورده بود و مقاله «حسرت شهادت»او به‌ عنوان دومین مقاله برتر دانشگاه برگزیده شد.
او فهمیده بود که نباید از آرمان‌هایش دست بکشد، حتی اگر تمسخر شود یا دوستانش را از دست بدهد. حتی اگر ناسزا بشنود و به او توهین شود. او آموخته بود که باید پایِ حق ایستاد و جا نزد.
مادرِ تنها شهید تهرانی حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان از علاقه او به شهدا، به‌ویژه سردار شهید سلیمانی گفت: کتاب‌های زندگی شهدای مدافع حرم را می‌خواند و مرا تشویق به خواندن آنها می‌کرد. خون دلی که لعل شد، تنها گریه کن و هواتو دارم آخرین کتاب‌هایی بود که به من هدیه داد و تاکید بر خواندن آنها کرد.
فائزه تا وقتی شهید سلیمانی زنده بود؛ تمام صحبت‌های او را گوش می‌کرد و با پدرش مفهوم صحبت‌های سردار را تجزیه و تحلیل می‌کردند. پس از شهادت ایشان هم همیشه تلاش می‌کرد با فعالیت‌های فرهنگی رشادت‌ها و مجاهدت‌های او را به تصویر بکشد و عنوان آخرین کلیپی ک برای سردار ساخت این بود:‌ای جان‌فدای اسلام! جانم فدایت! و همین هم شد…
فائزه برای کارش برنامه داشت. به جذب بچه‌ها برای اثرگذاری خیلی دقت می‌کرد. مثلا وقتی به‌عنوان معلم تفکر وارد مدرسه‌ای شد؛ اولین بار برای بچه‌ها کارتون پخش کرده بود و می‌گفت باید کاری کنم بچه‌ها با من ارتباط بگیرند و با من دوست شوند. با اینکه مدت زیادی را با بچه‌های مدرسه نگذرانده بود؛ اما آنها می‌گفتند انگار سال‌هاست که او را می‌شناخته‌اند.
اما روایت روزی که حسرت و آرزوی فائزه رحیمی محقق و عاقبتش بخیر شد و خیلی زود پیشوند شهید در کنار نامش جا خوش کرد، جای تأمل دارد.
روزی که بی‌هیچ زحمتی برای پدر و مادرش بار سفر را بست و تنها راهی شد. سبک‌بار و سبک‌بال از خانه به دانشگاه رفت تا زادگاهش را به مقصد وطنش ترک کند! وطنی که وصالش آنجا قرار بود رقم بخورد.
سفر پیچ و خم داشت، پر از آزمون و ابتلا بود… و خداوند می‌خواست صبر و استقامت او را برای آخرین بار بیازماید… 
همان سفری که به خاطر خرابی اتوبوس در بین راه با تأخیر به کرمان رسیدند و بلافاصله بدون صرف صبحانه و ناهار به سمت گلزار شهدا روانه شدند.
این مراسم فضایی معنوی ایجاد کرد که حضور مردم در آن، تجلی عشق و وفاداری به ارزش‌های انقلاب اسلامی و آرمان‌های شهدا بود.
اجرای برنامه‌های فرهنگی و هنری مرتبط با موضوع ایثار و شهادت نیز از دیگر بخش‌های این مراسم بود که با استقبال چشمگیر شرکت‌کنندگان روبه‌رو شد.
انتهای پیام/خ